به گزارش مشرق، متن کامل اين گفت و گوي مفصل با نشريه" شما" ارگان حزب موتلفه اسلامي را در ادامه مي خوانيد:
در ايام اخير، امت حزب الله روزهاي بسيار سختي را پشت سر گذاشتند و از شرايطي که پيش آمد، بسيار نگران شدند. براي بسياري اين سئوال مطرح است که ريشه اين اتفاقات چه بود و چرا چنين بحراني پيش آمد؟
بسماللهالرحمنالرحيم. مسئله اختلاف سلايق، مسئله ناآشنائي نبوده است و نيست. از آغاز پيروزي انقلاب، اين اختلاف سليقهها در سطح کلان مديريتي کشور وجود داشتهاند، بنابراين نبايستي مردم عزيز ما احساس کنند اين اختلاف سليقهها، بحرانزا هستند. بحمدالله در اين کشور نظامي شکل گرفته، قانون اساسي پشتوانه رأي اکثريت مردم را دارد و رهبري بزرگوار، بصير، هوشيار، ديدهبان و بسيار عميق دارد که همه جريانهاي کشور را رصد ميکنند، پس جاي هيچ گونه نگراني نيست.
اما در قضيه اخير، نکته پنهان و پوشيدهاي بر مردم عزيز ما وجود ندارد. آقاي رئيسجمهور در پي آن بودند وزير اطلاعات را کنار بگذارند و مقام معظم رهبري اين امر را به صلاح ندانستند. در اين باره چند مطلب گفتني است.
مطلب اول اين است که اين اولين عزل جناب رئيسجمهور نيست. ايشان پيش از اين هم وزراي ديگري را عزل کردهاند. يک عزل ايشان هم به گونهاي بود که هيچ کس دفاع نکرد و آن عزل جناب آقاي متکي با آن وضعيتي بود که همه ميدانيم. بنابراين جناب رئيسجمهور نميتوانند بگويند که من چرا اختيار عزل وزيرم را ندارم؟ شما اختيار داريد و تا کنون هم از اين اختيار استفاده کرده و وزيراني را کنار گذاشتهايد، لکن نقش ولايت همين است که در گلوگاههاي حساسي که در نظام احساس خطر ميکنند، به صحنه بيايند و اين مورد، از صحنههايي بود که آقا احساس تکليف کردند و به صحنه آمدند. رسانههاي بيگانه فضاسازي کردند و ژست دفاع از رئيسجمهور را گرفتند که ايشان بايد اختيار عزل وزيرش را داشته باشد که البته رئيسجمهور جواب خوبي به دشمنان انقلاب دادند و آنها را ناکام گذاشتند. من اين موضع ايشان را تقدير ميکنم. مقام معظم رهبري حداقل دخالت را در امور اجرائي دارند، لکن نقش ولايت فقيه همين ديدهباني است و بايد در مسائل حساس وارد شوند.
دوم، انتظار از جناب رئيسجمهوري که حداقل در دور دوم انتخابات با حمايت حاميان ولايت، به صحنه اجرائي کشور آمدند و در آخرين اظهار نظرشان که بعد از چند روز، در اولين جلسه هيئت دولت ايراد کردند، به صراحت فرمودند که همراه با ولايت هستند؛ اين بود که بلافاصله نظر حکومتي مقام معظم رهبري را تمکين کنند. اين انتظار، انتظار بجا و بهحقي بود که متأسفانه برآورده نشد. ايشان بعد از 10 روز به رياست جمهوري تشريف بردند، اما ما انتظار حتي يک دقيقه ناخشنودي را هم نداشتيم.
تاريخ را ورق بزنيد. مقام معظم رهبري، حداقل در دور دوم رياست جمهوري خود، نخستوزيري آقاي ميرحسين موسوي را قبول نداشتند. برخي از بزرگان رفتند و با امام راحل صحبت کردند. امام فرمودند من تکليف ميدانم که در اين عرصه اينگونه وارد شويم. وقتي مقام معظم رهبري ديدند نظر امام اين است، بلافاصله تمکين کردند. اين انتظار بجائي است و اميدواريم که ديگر چنين مسئلهاي اتفاق نيفتد. ما در زبان عربي مثلي داريم که «ان الجواد قد يکبوا»، چه بسا گاهي انسان زيرک هم خطا ميکند.
مسئله سوم اين است که آقاي رئيسجمهور بارها فرمودهاند انتقاد سازنده کنيد و حتي به منتقدين خودشان، از جمله روزنامه کيهان جايزه هم دادند، بنابراين من معتقدم که آقاي رئيسجمهور محترم نبايد از اين تذکرات دلسوزانه و خيرخواهانه بزرگان برنجند. خير ايشان در شنيدن و پذيرش انتقادات است. کيست که نداند در اين کشور روحانيت در دور دوم رياست جمهوري ايشان سنگ تمام گذاشت؟ کيست که نداند آيتالله مصباح يزدي از حاميان جدّي و اهل پشتکار ايشان بود؟ الان آيتالله مصباح يزدي، آيتالله محمد يزدي، آيتالله جنّتي، آيتالله علمالهدي و ائمه جمعه همه دارند يکپارچه فرياد ميزنند مراقب جريان انحرافي باشيد. وقتي آيتالله خزعلي، پيرمرد حدود 85 ساله، احساس نگراني ميکند، جاي تأمّل دارد و جناب رئيسجمهور حداقل بايد اين احتمال را بدهند که اين جماعتي که از ايشان حمايت کردند، خيرخواه ايشان هستند.
بر پيشاني بنده، اين طلبه ناچيز، مهر حمايت از ايشان خورده است. تا مدتها بعد از خطبههاي ما، رسانههاي بيگانه ميگفتند فلاني که از حاميان رئيسجمهور است. حالا ما که از حاميان هستيم، احساس نگراني ميکنيم. احساس نگراني از جرياني که بنده در خطبهها گفتهام جريان ليبراليسم فرهنگي است. نشانههايش هم فراوانند. دلسوزانه از آقاي رئيسجمهور ميخواهم که اين نقدها را دوستانه تلقي کنند.
بنابراين اگر ميخواهيد ريشهها را پيدا کنيد، بخشي را بايد در همين جريان انحرافي بجوئيد. براي اولين بار به صراحت ميگويم تا در تاريخ ثبت شود. بنده در دور دوم انتخابات رياست جمهوري، در جلسه جامعه مدرسين صراحتاً گفتم بيانيه بدهيم و بگوئيم ما از جناب آقاي احمدينژاد، منهاي مشائي حمايت ميکنيم. آقايان اين نقد را قبول داشتند و حتي يک نفر هم در جلسه جامعه مدرسين نبود که بر آقاي مشائي نقد نداشته باشد؛ اما مصلحت را در اين ديدند که در آن برهه اين موضوع را مطرح نکنيم و کمک کنيم آقاي رئيسجمهور رأي بياورد، اما در عين حال نبايد از جريان انحرافي غافل شد.
نکته بعدي را از طريق شما و باز هم براي ثبت در تاريخ ميگويم. بنده به زعم خودم سعي ميکنم تمام حرکات سياسيام را در محدودهاي که مقام معظم رهبري تعيين ميکنند، تنظيم کنم. اشهد بالله که بنده تلاشم در جهت رأي به جناب احمدينژاد فقط به خاطر تمکين از نظر مقام معظم رهبري بوده است و بس و فکر ميکنم اکثريت آراء ايشان از همين قبيل، يعني آراء کساني بود که عاشق مقام معظم رهبري هستند. تحليل ما هم تحليل درستي بود. برداشت ما اين بود که اگر جريان فتنه رأي ميآورد، مشکلات عديده داشتيم.
در همينجا به پروژه «ديدي»! اشاره ميکنم. در طول اين ده روز بارها و بارها به ما سرکوفت زدند که ديديد ما گفتيم رئيسجمهور با ولايت هم مسئله پيدا خواهد کرد؟ ديديد ما گفتيم که چنين و چنان است؟ من در پاسخ به اين پروژه «ديدي»، ميگويم ما به تکليف و به وظيفهمان عمل کرديم.
اولاً در عين حال که انتقاداتي داريم، معتقديم نبايستي ارزشهاي آقاي احمدينژاد پوشيده بمانند. اين بيانصافي است که به مجرد يک انتقاد، خوبيهاي افراد را از ياد ببريم. سختکوشي آقاي احمدينژاد، ارزشي است که جاي انکار ندارد. شجاعت، سادهزيستي، ارزشگرائي و عدالتمحوري ايشان انکارناپذير است. آقاي احمدينژاد نشان داد مرد کارهاي بزرگ است. سامان دادن امر بنزين و هدفمند کردن يارانهها، همه از خدمات آقاي احمدينژاد است. ما همه اينها را پاس ميداريم و هيچ از رأي دادن به ايشان پشيمان نيستيم، منتهي در کنار آن خدمات، اين تذکر هم هست که ايشان بايد مراقب باشند ديگر امثال قضيه اخير اتفاق نيفتد. اينکه در ديدار با يکي از چهرهها، ايشان فرمودهاند من نميبخشم کساني را که چنين القا ميکنند که من با مقام معظم رهبري زاويه دارم، از ايشان سئوال ميکنيم زاويه داشتن يعني چه؟ زاويه داشتن اين نيست که انسان اعلام کند من زاويه دارم. بله، آقاي احمدينژاد عاشق مقام معظم رهبري و دعاگوي ايشان است، چه بسا به تعبير خودشان، تلاش ميکنند تيرهايي را که به سمت آقا ميآيند، به جان بخرند که به ايشان اصابت نکند، اما در اين قضيه چه توجيهي دارند؟ اين قضيه که مقام معظم رهبري دستوري فرمودهاند، ولي آن پاسخگويي بايسته انجام نشده است، چه توجيهي دارد؟ انتظار ايدهآلي که مردم داشتند، اين بود که در اولين جلسه هيئت دولت، آقاي احمدينژاد ميفرمودند که بر اساس فرمايش مقام معظم رهبري و حکم حکومتي ايشان، آقاي مصلحي همچنان وزيرند و من مقدمشان را گرامي ميدارم و با ايشان کار ميکنم. مردم اين انتظار را داشتند؛ اين ولايتمداري است و نپذيرفتن اين امر، زاويه است. زاويه داشتن که تابلو نميخواهد.
باز تأکيد ميکنم جابهجائي وزرا امري طبيعي است و جاي انکار ندارد، اما آنچه که هست براي ما آقا و حکم حکومتي ايشان مطرح هستند. حکم حکومتي نبايد بر زمين بماند.
تا اينجا جناب رئيسجمهور با اظهاراتشان، قدري از توطئههاي بيگانگان را جبران کردهاند. به صراحت ميگويم، خط ما خط مقام معظم رهبري است و تضعيف دولت و تضعيف نهاد رياست جمهوري را که شخص رئيسجمهور باشند، جايز نميدانيم، اما هرگز تضعيف نکردن را به معناي نقد نکردن نميدانيم. اميدوارم آقاي رئيسجمهور، اين مصاحبه را با دقت بخوانند و با تمام وجودشان باور کنند که تمام تلاش ما اين است که اين دو سال باقيمانده رياست جمهوري ايشان با موفقيت به پايان برسد، اما ايشان از روحانيت انتظار نداشته باشند که فقط خوبيها را بگويد. اگر روحانيت فقط خوبيها را بگويد، ميشود متملّق. از خدا خواستيم متملّق نباشيم، نيستيم و نخواهيم بود. ما حامي ناصح دولتيم.
اشاره کرديد که از رئيسجمهور، منهاي آقاي مشائي حمايت کنيم. آيا مشائي يک جريان است يا يک فرد؟ يعني بر فرض اگر از فردا آقاي مشائي نباشد، مشکل حل ميشود؟
ايشان يک جريان است، منتهي جرياني که رأس آن ايشان است. هدايت و رهبري اين جريان را ايشان بر عهده دارد. من نميخواهم بهتفصيل وارد اين قضيه بشوم، اما به هر حال آقاي رئيسجمهور بايد روي اين رنجيدگي که مراجع عظام تقليد، علماي بزرگ و دلسوزان از ايشان دارند، حساب کنند. اگر روزي روزگاري، زمانش رسيد و قرار شد پردهها کنار بروند، ما به تفصيل در اين عرصه وارد ميشويم، ولي الان صلاح نميدانيم، چون مقام معظم رهبري فرمودند مسائل را اولويتبندي کنيد و لذا من هم وارد ريز اين مسئله نميشوم و به اجمال ميگذرم، اما اگر روزي احساس تکليف کرديم، اين اجمال را به تفصيل خواهيم گفت.
اشاره کرديد که از نظر حضرتعالي، اغلب رأيدهندگان به آقاي احمدينژاد را پيروان مقام معظم رهبري تشکيل ميدهند. اين روزها زمزمههايي ميشنيديم که برخي معتقدند آقاي دکتر احمدينژاد 35 ميليون رأي داشته و به علت ولائي بودنش 10ـ12 ميليون رأي را از دست داده و اگر حمايت ولايت نبود، شايد ايشان رأي بيشتري ميآورد. برخي معتقدند همين خط فکري منجر به جدائي رئيسجمهور از رهبري شده است. آيا به نظر شما چنين چيزي محتمل هست که قشر خاکستري، بدون حمايت رهبري، حمايت پررنگي از اين جريان داشته باشد؟
من نميدانم آيا بهراستي رئيسجمهور اين سخن را گفتهاند که ايشان 35 ميليون رأي داشتهاند و بعد که ولايت حمايت کرده، اين چنين شده است. من نميدانم. متهم هم نميکنم که ايشان گفته باشند، اما اگر اين حرف صادر شده باشد، جفاکارانهترين حرف است. يعني اگر بخواهيم يک مصداق جفا به رهبري را پيدا کنيم، آن مصداق همين است. جناب رئيسجمهور و همراهانشان بهتر از همه ميدانند که اگر حمايتهاي چهار سال گذشته مقام معظم رهبري نبود، هيچ کاري پيش نميرفت. تعبيري که ايشان در باره دولت فرمودند، تعبير بسيار بلندي بود که از تاريخ مشروطه تا به حال، دولتي در اين سطح خدمت ديده نشده است. مقام معظم رهبري هرگز نه بهطور خصوصي و نه عمومي نگفتند که به چه کسي رأي ميدهند، ولي مردم ما حدس زدند که مقام معظم رهبري به آقاي احمدينژاد تمايل دارند و بر اساس اين حدس، پاي صندوقهاي رأي رفتند و رأي بالايي هم به ايشان دادند. قطع و يقين دارم که اگر حمايت رهبري نبود، قطعاً آقاي رئيسجمهور ريزش آراي فراواني داشتند.
اميدوارم اين اشتباه براي هيچکس، نه جناب رئيسجمهور و نه اطرافيانش پيدا نشده باشد. حتي الان هم استقبالهاي مردمي در شهرها به خاطر مقام معظم رهبري است. امامجمعه يکي از استانها که جزو منتقدين آقاي رئيسجمهور است، با من مشورت کرد و گفت: «ايشان دارد به شهر ما ميآيد. براي استقبال بروم؟» گفتم: «نه تنها به استقبال برو که مردم را هم تشويق کن بروند.» آقاي رئيسجمهور، رئيسجمهور اين کشور است، رأي بالائي آورده و انصافاً در عرصه ولايت، غير از چند مورد، از آقا اطاعت کرده است. نبايد بيانصافي کرد. اگر ما اطاعت از رهبري را نمره 100 بگيريم، ايشان حداقل در 90 مورد اطاعت کرده است. نبايد به خاطر يک لغزش، اين همه همراهي را ناچيز شمرد و ناديده گرفت. انصاف اين است که همراهيهاي گذشته ايشان را ببينيم. مسئله سامان دادن به قضيه بنزين و هدفمندي يارانهها، از اول در ذهن مقام معظم رهبري بود و به برخي از دولتها هم گفتند اجرا کنيد، اما نکردند، اما اين دولت موفق به اجراي آنها شد. اين نماد اطاعت از رهبري است، لکن الان هم به صراحت ميگويم که آقاي احمدينژاد بايد بدانند که پشتيبان و حامي ايشان، باز هم همين حزباللهيها هستند و آن جماعت ديگري که برخي به توهّم آنها دارند حرکت ميکنند، هيچگاه با آقاي احمدينژاد همراه نخواهند شد. اگر هم همراه شوند، مثل روزهاي اخير و به صورت شيطنتآميز خواهد بود. آنها آقاي احمدينژاد را نميخواهند، بلکه توهّم ضدّيت با ولايت را دارند و به خيال خودشان آمدند و از اين طرف حمايت کردند که به اين مقصود برسند که الحمدلله صحبتهاي جناب آقاي احمدينژاد پاسخ کوبندهاي به آنها بود.
حضرتعالي در خطبههايتان به 6 نکته اشاره فرموديد که ابعاد مختلفي را شامل ميشد، اما اين سئوال همچنان باقي است که آيا اقدام اخير رئيس جمهور در جلسه روز يکشنبه کفايت ميکند يا اقدامات ديگري هم مورد انتظار است؟
من معتقدم با توجه به اينکه مورد نزاع، در حقيقت آقاي مصلحي و وزارت اطلاعات بود، انتظار اين بود که در جلسه هيئت دولت، مردم آقاي مصلحي را در جلسه ببينند. در جلسه روز يکشنبه هيئت گفته شد آقاي مصلحي در قم بودهاند. البته هيچ کاري مهمتر از شرکت در جلسه هيئت دولت نيست، اما به هر حال صلاح در اين است که در جلسه بعدي، مردم جاي آقاي مصلحي را خالي نبينند. اين انتظاري است که مردم از جناب رئيسجمهور دارند تا عملاً ببينند که ايشان تمکين کرده و وزيري را که مقام معظم رهبري همچنان او را وزير ميشناسند، در هيئت دولت حضور دارد.
انتظار ديگري که متدينين از رئيس جمهور دارند اين است که جناب ايشان در برابر چنين انتقاداتي، مدام يک آدم حاشيهدار را به رخ نکشند. ميخواهم از اين طريق مطلبي را دوستانه به آقاي رئيسجمهور بگويم و اميدوارم که ايشان اين مطلب را بخوانند. وقتي مقام معظم رهبري فرمودند مسائل را اولويتبندي کنيد، همه فهميدند که مسئله آقاي مشائي در اولويتهاي بعدي است. نه اينکه بر ايشان نقدي نيست، ولي تمام ولايتمداران سعي کردند در اين عرصه از شدت انتقاداتشان بکاهند. از جمله خود بنده، راجع به مکتب ايراني نقد داشتم و دارم. من در باره اظهاراتي که آقايان در ايام نوروز داشتند که در نوروز گناهان بخشيده ميشود و قداست ويژهاي به نوروز بخشيدند، حرف داشتم، اما به علت اينکه آقا فرموده بودند مسائل فرعي را اصلي نکنيد، گفتيم به روي چشم!
اما آيا مخاطب اين سخن فقط مردم هستند يا خود رئيس جمهور هم هست؟ جواب اين است که خود ايشان هم مخاطب است. اگر قرار است مسائل فرعي عمده نشوند، به چه دليل ايشان مدام آقاي مشائي را به رخ ميکشند و جلوي دوربينها نشان ميدهند؟ آقاي وزير اطلاعات در جلسه هيئت دولت نيست، اما در کنار آقاي رئيسجمهور، آن آدم حاشيهدار نشسته است. تقاضا همه ما اين است که آقاي رئيسجمهور هم رعايت کنند و حساسيتبرانگيز عمل نکنند. ايشان واقعاً نميدانند که مراجع، علما، بزرگان و متدينين به اين آقاي حاشيهدار اشکال دارند؟ همانگونه که آنها رعايت ميکنند، ايشان هم رعايت کنند.
پيشبيني حضرتعالي از آينده اين نوع ارتباط چيست و آيا ميشود به اصلاح اين روند اميدي داشت؟
اگر جناب رئيسجمهور به همين حرفهايي که در جلسه اخير هيئت دولت گفتند، پايبند باشند، من افق را روشن ميبينم، البته پايبندي عملي. ايشان بايد به اطاعت از مقام معظم رهبري پايبند باشند و بکوشند در جائي که نظر آقا را به دست ميآورند، مطيع باشند.
راجع به وحدت اصولگرايان، جامعتين روندي را آغاز کردهاند. جنابعالي به عنوان عضو مؤثر جامعه مدرسين قطعاً در اين روند نقش داشتهايد؟ به تعبير آيتالله مهدويکني، اين تلاش، صرفاً يک تلاش انتخاباتي نبود، بلکه تلاشي در جهت وحدت اصولگرايان و حفظ نهال انقلاب بود. برخي معتقدند حوادث اخير ممکن است آسيبهاي جدّي به اين روند بزند و برخي هم روند بعد از تصحيح مسير و حرکت جديد رئيسجمهور را قابل قبول ميدانند. پيشبيني حضرتعالي از وحدت اصولگرايان در آينده چيست و آيا جامعتين براي تداوم اين مسير برنامهاي دارند؟
پيشنهاد دهنده اينکه جامعتين وارد اين عرصه شوند و عمل کنند، بنده بودم. در جلسه جامعه مدرسين، آيتالله مهدويکني تشريف آوردند و خود ايشان به من زنگ زدند که شما هم حتماً شرکت کن. بنده اين پيشنهاد را به محضر اعضاي حاضر در جلسه عرض کردم و پذيرفته شد که تعدادي از طرف جامعه مدرسين و تعدادي از طرف جامعه روحانيت مبارز بنشينند و براي حل اختلافات بحث و بررسي کنند.
جمع، جمع فاخري بود. در اين جمع آيتالله مهدويکني و عدهاي از جامعه روحانيت مبارز و آيتالله يزدي با عدهاي از منتخبين جامعه مدرسين حضور داشتند. جلسات خوبي برگزار شد و سرانجام به هدف غائي و برنامه تعيين شده، رسيدند و منشور اصولگرائي صادر شد که منشور جالبي بود.
ولي بقيه مطلب که برخي فکر ميکنند اين حرکت، يک حرکت انتخاباتي است، توهّم باطلي است. آنچه مدّ نظر جامعتين بود، کنار گذاشتن اختلافاتي بود که منجر به تفرقه ميشود، وگرنه در اختلاف سليقه مشکلي نيست و نبوده است. به نظر من جامعتين به وظيفه خود عمل و منشور اصولگرائي را صادر کردند. تا اينجا کار، خاتمه يافته است و تا الان که بنده مطلع هستم، قرار نيست جامعتين در عرصه انتخابات و معرفي کانديداها وارد شوند.
گروههاي اصولگرا با راهکاري که در گذشته هم داشتند و نتيجه مثبتي هم داد، ميتوانند وارد بشوند، اما بنده به عنوان يک فرد و نه به عنوان بيان کننده نظر تشکيلاتي که عضو آن هستم، معتقد به دخالت جامعتين در انتخابات در زمينه معرفي کانديداها نيستم و بر اين باورم که جامعتين بايد همچنان نقش مرجعيت سياسي خودشان را براي گروههاي اصولگرا حفظ کنند و گروههاي سياسي در نقاطي که به اختلاف ميرسند، حکميت جامعتين را بپذيرند.
بسياري بر اين عقيدهاند که بعيد است جامعه مدرسين در انتخابات وارد شود، آيتالله يزدي در مصاحبهاي با هفتهنامه شما به اين نکته اشاره کردند که رهبري امر فرمودهاند روحانيت در عرصه حضور مؤثر داشته باشد و فرمودند اگر کميته سه نفره فعاليت خود را بهخوبي پيش نبرد و ما احساس وظيفه کنيم، وارد عرصه ميشويم و در انتخابات حضور خواهيم داشت.
هنوز جامعه مدرسين در اين عرصه بحثي نکردهاند، بنابراين فعلاً هيچ چيز به عنوان نظر جامعه قابل انعکاس نيست.
لکن آن فرمايشي که ايشان فرمودند، عين فرمايش مقام معظم رهبري است که جامعه مدرسين بايد اوضاع را رصد کند و آنجا که حضورش را ضروري ديد، وارد شود. اين فرمايش مقام معظم رهبري است. اين اصل کلي را ما هم قبول داريم. مگر ميشود چيزي را مقام معظم رهبري بگويند و ما قبول نداشته باشيم؟ اما در زمينه اينکه مصداق تکليف کجاست، برداشت من از فضاي جامعه اين است که اگر اصولگرايان بتوانند به راهکار مقبولي برسند، نيازي به حضور جامعه مدرسين نيست، اما اگر اختلافات بهگونهاي بالا گرفت که هيچ گروهي از اصولگراها نتوانستند آن را جمع و جور کنند، آن وقت شرايط فرق ميکند. بنا براين برداشت اصلي بنده اين است که تا ميشود در کارهاي انتخاباتي اينچنيني وارد نشويم. باقي استثنائات و شرايط خاص است.
با حفظ جايگاه حکميت.
همين طور است.
آيتالله مهدويکني در جلسهاي که در خدمتشان بوديم، به جايگاه نظارتي مجلس خبرگان و به نظارت استصوابي و نظارت استطلاعي و موارد ديگر اشاره کردند و فرمودند عقيده من اين است که نظارت خبرگان بايد از نوع حراست از جايگاه ولايت فقيه باشد. آيا در فتنهاي که به عنوان فتنه آينده از آن ياد ميشود و ما فکر ميکنيم الان در وسط آن هستيم، در هجمههايي که برخي به صورت غيرمستقيم به ولايت ميکنند، انتظار حمايتي از سوي خبرگان متصور هست؟
اينکه مجلس خبرگان بايد تقويتکننده جايگاه رهبري باشد در قسمي که آقايان خبرگان در اولين جلسه خبرگان ميخورند، تصريح شده است. امام هم فرمودند وظيفه مجلس خبرگان، تقويت رهبري است، بنابراين حراست مجلس خبرگان رهبري از جايگاه رهبري، امر پذيرفتهشدهاي است، لکن ميخواهم راجع به کلمه «نظارت» محضر شما بحثي را داشته باشم و آن اينکه در هيچ جاي قانون اساسي، نظارت خبرگان بر رهبري وجود ندارد. اگر اين مسئله بود، حتماً بايد مطلب باز ميشد که نظارت خبرگان بر مقام معظم رهبري يعني چه؟ آيا معناي آن اين است که مثلاً مجلس خبرگان رهبري نظارتي بر کل کشور داشته باشد؟ چون سه قوه طبق اصل 57 قانون اساسي زير نظر ولايت امر عمل ميکنند. آيا مقصود اين است؟ يا مقصود چيز ديگري است؟
بنابراين «نظارت» در هيچ يک از اصول قانون اساسي نيامده است. آنچه در قانون اساسي آمده اين است که هم در حدوث و هم در بقاء شرايط رهبري، مجلس خبرگان صاحب نظر است. مثلاً رهبري بايستي مدير و مدبّر باشد و تشخيص اين امر به عهده مجلس خبرگان است. شما به مذاکرات قانون اساسي در زماني که اصول مربوط به خبرگان مطرح شده بود، مراجعه کنيد. در آن مذاکرات، اعضاي خبرگان قانون اساسي ميپرسند اگر کسي در اين عرصه شکايتي داشت، اين شکايت بايد در کجا بررسي شود؟ بعضيها گفتهاند در قوه قضائيه، بعضيها گفتهاند شوراي نگهبان. اين پيشنهاد شهيد بهشتي بود که در اين عرصه هم بايد تصميمگيرنده همانهايي باشند که رهبر را تعيين ميکنند، پس آنچه که در ذهن قانونگذار بوده، هرگز اين چيزي که امروز به اسم نظارت از آن نام برده ميشود، نيست.
نه نظارت استصوابي، نه نظارت استطلاعي؟
در اصول مربوط به خبرگان رهبري حتي يک کلمه «نظارت بر رهبري» هم وجود ندارد، اما مقام معظم رهبري اين نظارت را با آغوش باز پذيرفتند. رئيس محترم دفتر مقام معظم رهبري به همراه جناب آقاي حجازي به کميسيون تحقيق مجلس خبرگان آمدند و در باره کل تشکيلات دفتر مقام معظم رهبري توضيح دادند. در قانون نيامده، لکن ايشان با آغوش باز پذيرفتند و لذا نظارت بايد درست تفسير شود. گاهي نظارت، درست تفسير نميشود. به عنوان مثال مقام معظم رهبري و وليفقيه، رئيس صدا و سيما را تعيين ميکنند. قانون اساسي گفته از اختيارات ولايت اين است که رئيس صدا و سيما را نصب کند، اما پاسخگوئي به اشکالاتي که در اين عرصه هست، با رهبري نيست، بلکه با شوراي نظارتي است که شامل دو نفر از قوه مجريه، دو نفر از قوه قضائيه و دو نفر از قوه مقننه است. الان هم هست، يعني قانون ميگويد اگر اشکالاتي در صدا و سيماست، براي رفع آن بايد ابتدا به سراغ اين شوراي نظارت برويد که نمايندگان سه قوه هستند.
برخي از اشکالاتي که مطرح ميشوند، واقعاً هيچگونه زمينهاي ندارند. بله، ارتش، سپاه و نيروهاي مسلح زير نظر مقام معظم رهبري هستند، لذا هر فرمانده عاليرتبهاي که ضروري است جا به جا شود، حتماً آقا نظر ميدهند، اما در مورد صدا و سيما اصلاً چنين چيزي مطرح نيست و لذا سئوالات و درخواستها بايد در محدودههاي قانوني طرح شوند، با اين همه بيشترين دغدغههاي مقام معظم رهبري مربوط به حوزههاي مختلف صدا و سيما، اعم از فيلمها و موسيقيها و تحليلهاست. بسياري از خدماتي را که مقام معظم رهبري به عهده گرفتهاند، قانون اساسي به گردنشان نگذاشته، بلکه وجدان ديني به گردنشان گذاشته است. ايشان يک بار فرمودند مسئله امنيت مرزها وظيفه رهبري نيست، بلکه وظيفه نهادهاي مربوطه است، اما جلسات متعددي براي مسئله ايجاد امنيت در مرزها داشتيم. در مقطعي که گراني بيداد ميکرد، مقام معظم رهبري فرمودند ما جلسات طولاني براي يافتن راههاي مهار کردن گراني داشتيم. اين کارها وظيفه ايشان نيست و قانون اساسي به گردنشان نگذاشته، اما ايشان انجام ميدهند.
بنابراين طبق قانون اساسي، ما کلمه «نظارت» را نداريم. اينقدر داريم که مراقبت کنيم تا رهبر، حدوثاً و بقائاً واجد شرايط باقي بماند، اما در عين حال نظارت هست و کميسيون تحقيق اين وظيفه را به عهده دارد. تا کنون، يعني اين 14 سالي که بنده در خبرگان هستم، گزارشهاي کميسيون تحقيق، همواره مثبت و فوق مثبت بوده است.
شايان ذکر است که بعضيها نظارت را به معناي مچگيري ميدانند. اگر ناظري توانست مچ بگيرد، ميگويند عجب ناظر دقيقي است، اما اگر ناظر، نظارت کرد و ايرادي نديد، مشکلي نديد، چنين تلقي ميکنند که نظارت نشده است. به اين نکته هم توجه داشته باشيد که بعضيها که ميگويند نظارت، نظارت نميخواهند، مچگيري ميخواهند. بعد هم ايراد ميگيرند و ميگويند اينها که دائماً ميآيند و تعريف ميکنند. وقتي مقام معظم رهبري، کشور را از گردنههاي سخت عبور داده و از مهلکهها رهانيدهاند، اينها بيايند و به زور ايراد بگيرند؟
برخي معتقدند کميسيون تحقيق و کل مجلس خبرگان در باره بررسي بقاي شرايط رهبري از جمله مديريت و تدبير رهبري، به صورت تشريفاتي برخورد ميکنند. آنها معتقدند که در اين زمينهها اصولاً بررسي واقعي و پرسش و پاسخي با رهبري صورت نميگيرد. اگر مصلحت ميدانيد يکي دو خاطره را براي اثبات اين موضوع بيان بفرمائيد.
همه ما رفتني هستيم و بايد در قيامت پاسخگوي حرفهايمان باشيم. اين تهمت است که نظارتي که آقايان ميکنند، نظارت تشريفاتي است. اولاً اعضاي کميسيون تحقيق کساني هستند که در امور اجرائي مختلف کشور دستشان در کار است و مسائل را ميشناسند. اي کاش کساني که چنين ادعاهائي مي کنند، گزارشهاي مشروح کميسيون تحقيق را در عرصههاي مختلف ميخواندند. آحاد اين کشور عضو خبرگان هستند. آيا همين وقايعي که در صحنه کشور ديده ميشوند و نحوه مديريت و رهبري مقام معظم رهبري، نشاندهنده موفقيت نيست؟
بوش در خاطراتش که در سال 89 منتشر شد، به صراحت ميگويد چند بار تا مرز حمله به ايران پيش رفتيم. هيچ فکر کردهايد چه چيزي جز تدبير مقام معظم رهبري مانع عقبنشيني آنها شد؟ در هنگام حمله امريکا به طالبان در افغانستان، جريان به اصطلاح چپ که فرياد ضد امريکايي آنها گوش فلک را کر کرده بود، نسخه پيچيد که ما برويم و عليه امريکا با طالبان سازش کنيم. مقام معظم رهبري فرمودند نه طالبان نه امريکا. صدام به کويت حمله کرد. برخي از چهرههاي شاخص جريان به اصطلاح اصلاحطلب نسخه پيچيدند که بايد از صدام حمايت کرد، چون او خالدبن وليد است. مقام معظم رهبري فرمودند نه صدام نه امريکا. در عرصههاي مختلف کشور، يک بار در موضوعي اعضاي کميسيون تحقيق مطلبي را به آقا گفتند که شايد مصلحت نباشد الان آن را مطرح کنم. آقا در آن جلسه فرمودند در 20 سال آينده خواهيد فهميد علي خامنهاي چه کرده. اين عين تعبير ايشان است که بيان ميکنم. الان نميتوان گفت که چه خدماتي از سوي مقام معظم رهبري انجام شده است.
بنده معتقدم ما در وسط آتش هستيم. آمريکائيها در افغانستان و عراق حضور دارند. آذربايجان و کشورهاي آسياي ميانه با اسرائيل رابطه دارند. در وسط اين آتش، ايران گلستان و امنترين و آرامترين کشور است. آيا اين امر کمي است که بعضيها توجه ندارند؟
بگذاريد برخي از شاخصها را بگويم. مسئله فنآوري هستهاي کار يکي دو سال يا يک کار مداوم 10، 15 ساله است؟ آيا کسي ميتواند منکر نقش مقام معظم رهبري در اين فنآوريهاي پيچيده هستهاي، هوافضا و جاهاي ديگر بشود؟ در همين قضيه هدفمند کردن يارانهها، آيا بهراستي اين کار بدون حمايت مقام معظم رهبري، شدني بود؟ حالا که گذشته، داريم ميگوئيم که يکي دو هفته به اجراي طرح هدفمند کردن يارانهها، غربيها گفتند ايران شلوغ ميشود، تظاهرات ميکنند و برخي از جريانهاي مخالف نظام که بايد در باره آنها بگوئيم شتر در خواب بيند پنبهدانه، گفته بودند شلوغ ميشود، ولي ديديم که اين طرح انجام شد و در هيچ جاي کشور هم آب از آب تکان نخورد. اگر کسي ميخواهد نقش ولايت را ببيند، بيايد و در اين عرصهها ببيند، پس گزارش موفق کميسيون تحقيق شعار نيست، بلکه يک واقعيت است.
راجع به خبرگان شبهه ديگري هم در افکار عمومي هست که متأسفانه چون پاسخ نگرفته، گاهي از سوي افرادي تکرار ميشود. شبههاي که در سالهاي 88 و 89 در حد گستردهاي مطرح ميشد اين بود که بخش عمدهاي از اعضاي خبرگان يا ائمه جمعه هستند يا نمايندگان وليفقيه در نهادها و استانها. اينها که منصوب رهبري هستند، چگونه ميتوانند بر رهبري نظارت کنند؟ پاسخ جنابعالي به اين شبهه چيست؟
عضويت در خبرگان شرايطي دارد. در هيچ يک از شرايط آن نيست که فرد نماينده وليفقيه باشد يا نباشد، بنابراين، اين گوي و اين ميدان. هر کس که شرايط لازم را دارد، وارد ميدان شود. شوراي نگهبان شرايط را بررسي ميکند. شما ميفرماييد اکثر اعضاي خبرگان يا ائمه جمعه هستند يا نمايندگان وليفقيه. سئوال اين است که آيا اينها حداقل شرط يعني عدالت را دارند يا ندارند؟ اگر امامجمعه عادل نباشد که نميشود پشت سرش نماز خواند و نماز انسان باطل است، پس مفروض اين است که اينها عادلند.
حداقل به شهادت رأيدهندگانشان...
عادل هستند يعني چه؟ يعني دينشان را به دنيا نميفروشند. لياقت داشته، نماينده وليفقيه در استان يا امامجمعه شده. آيا اين جرم است؟ اين حسن است يا قبح؟ بديهي است که اين حسن است. به همان دليل که لياقت داشته که امامجمعه بشود، لياقت داشته در جايگاه خبرگان رهبري هم قرار بگيرد. بنده به عنوان عضوي از اعضاي خبرگان و از کوچکترينها، بيني و بينالله، يک ذرّه تعارف در ميان اعضاي خبرگان نميبينم. تکليفمداري و خداترسي در اين مجلس موج ميزند.
شما باز کلمه «نظارت» را تکرار کرديد. در قانون اساسي ندارد که خبرگان رهبري بايد ناظر باشند، خبرگان رهبري دو وظيفه دارند: اول: نصب رهبر به هنگام ضرورت که اميدواريم اين ضرورت حالا حالاها و در زمان ما پيش نيايد و دوم: مسئله مراقبت بر بقاء شرايط رهبر.
فقط اين دو وظيفه به عهده خبرگان رهبري است. بعضيها از دل مراقبت، نظارت را بيرون ميآورند. خبرگان دور اول، به نقش اول خود درست عمل کردند و انصافاً انتخابي کردند که از آن زمان تا کنون بحمدالله روز به روز نصاب شايستگيها بالاتر ميرود و ميوههاي شيرين خود را ميدهد، بنابراين اگر کسي منصفانه نگاه کند، ميبيند در حقيقت شبههاي وجود ندارد.
تعبيري در اذهان هست که ما در آينده فتنههاي ديگري هم خواهيم داشت، عليالخصوص که از قول رهبري نقل شده است که فتنه آينده سختتر خواهد بود. اين فتنه آينده به نظر شما چه کمّ و کيفي دارد و الان بايد چه مراقبتهايي داشته باشيم؟
من اين نقل قولها را چندان دقيق نميدانم. حتي از سوي کساني هم که در جلسات بودهاند، درست و دقيق نقل نشدهاند، اما اميرالمؤمنين علي(ع) در کلامي در نهجالبلاغه از پيغمبر اکرم(ص) نقل ميکنند که تمام نگراني من از منافقين است. ما از کفّار نگراني نداريم، بلکه نگراني از کساني است که ستون فقرات فتنه ديروز، فتنه امروز و فتنه فردا و فرداها را تشکيل ميدهند. کساني که چهره واقعي خود را نشان نميدهند و پنهان نگه ميدارند و چهره مردمپسندشان را نشان ميدهند. اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ»، ريشه فتنهها را هوسها تشکيل ميدهد و «وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ»، ريشه فتنهها را خودمحوريها. «يُخَالَفُ فِيهَا کِتَابُ اللَّهِ»، قانون خدا شکسته ميشود. «وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ» و بهجاي حقمحوري، شخصمحوري مينشيند. اينها ستون فقرات فتنهها در همه ماجراها هستند، اما راه برونرفت از فتنهها، به تعبير اميرالمؤمنين علي(ع) تقوا و صبر و از اينها مهمتر، سوار شدن بر کشتي نجات است. کشتي نجات کدام است؟ «إنَّما مثلُ أهلِ بيتي فيکم کَمَثلِ سفينةِ نوح، مَن رکبها نجا، و من تَخلفَ عَنها غَرَق» اهلبيت عصمت و طهارت، کشتي نجات هستند. ما وليفقيه و نهاد ولايت فقيه را در تداوم اين جريان ميدانيم، بنابراين، اين فتنه و هر فتنه ديگري، با حرکت پشت سر ولايت فقيه، به فضل خدا راه به جائي نخواهند برد.